برای ماجراجویی اینجام

همیشه تجربه کردن رو دوست داشتم.زندگی رو دوس داشتم.فک میکردم کلا واس تفریحو ماجراجویی و عشقوحاله.ی روز گفتم تاجوونم.برم دنیارو هم.ببینم.کارایی.ک.میخامو بکنم
با یه چمدون اومدن المان
میدونستم چه چالشهایی جلومه
پول زیادی نیورده بودم.زبان.بلد نبودم
ولی گفتم بابا عشقه.بزن.بریم.ببینیم.چی تو چنته داریم
بریم یکم سر ب سر المانیا بزاریم
یکم سوراخ سنبه های پول دراوردنو عشقوحالو یادبگیریم
رسیدیم و از روز اول زدیم دنبال کار
اجازه کار نداشتم و شرکتا بم کار.ندادن
رفتم چنتا رستوران خارجی.گفتم همه غذاهای ایرانی رو میزنم
گفتن بدرد نمیخوره اما اگه با برنج و گوشت و ماهی کار.کردی بیا واستا و شدم کمک اشپز یه رستوران ایتالیایی
و 5رستوران دیگه کار کردم تا شدم در 6 ماه پاستامَن یه رستوران.ایتالیایی تازه تاسیس
همه اینارو به خودم گفتم تا یادم.نره اگه سختی کشیدم همه این مدت واس این بوده میخاستم.تجربه کنم.ماجراجویی کنم.
خواستم.ب سبک.خودم.زندگی.کنم.سفر کنم
فردا ی چیزی.برا تریف.برای بچه هم داشته باشم

امید_آهنگرانی


Omid_ahangarani

Comments