حال ما در ماه ژوئن

از فردا صبح میزنم بیرون تا کمی پول اوکی کنم.برای اجاره خونه و مخارج.چندتا ایده دارم که روشون کار میکنم از فردا ببینم میشه پولشون کرد یا نه.


تا ماه دیگه ک تکلیفمون روشن شه,نمیشه کاری کرد.


زبان جلو روی ماست و بی پولی.


میسپریم خودمونو ب قصه ی زندگی.هرچی پیش اورد برامون.قصه فعلا اینه


و همه چی این سپردنس.


وقتی یادبگیریم همه چی خودش جلو میره.بی قضاوت ما.بی ترس.بی استرس.بی نگرانی ما.


رها کنیم خودش جلو میره


و مطمین باشیم یکی هست ک هوا رو داره.. تازه معنای زندگی رو میفهمیم.


ک چ زیباست.با اطمینان بریم جلو و لذت ببریم و تلاش کنیم


و من هیچوقت زیاد فرصت نداشتم تا بشینم رو خودم و ایمانم ب سرنوشت کار کنم .میدونم هرچی کار کنی اروم تر میشی و مطمین


امید آهنگرانی omid ahangarani آلمان germany



و ما از حرف , بسیاریم.


زندگی جالب بود همیشه برام.


و اکنون ب جایی رسیدم ک فهمیدم هرچی شده و اومده و رفته یه قصه بوده..


برای هدفی


ما از اول اگه اینو بفهمیم ... تلاش میکنیم با شادی و بی فکر ب نتیجه


این اگر جا بیفته در ما.شاد ترین و مطمین ترینیم


چون همیشه ما استرس اینده رو داریم


ک چی میشه


اما نباس این اصلش باشه.زندگی به این قشنگی,نباس این رسمش باشه.ما اشتبا رفتیم ی جا رو


زندگی قشنگه.این حس بد ترس و نگرانی توش چی میخاد پس؟ پس این مال زندگی نیس


انگار زندگی میگه این همه زیبایی .لذت ببرین و مطمین از نتیجه باشین


برید جلو هرچه بادا باد


اما این از درک بشر خارجه.


 

Comments